یافته ها و بافته ها



شک و تردید

بررسی حالتهای شک


فرض این است که شک داشتیم و شکمان هم ناشی از این بود که به واقع رسیدیم:

در این صورت رئالیسم افراطی خواهیم بود. چون با فرض فوق، ما در رتبه ی سابق به واقع رسیدیم و در حالت عدم مطابق به واقع هم ما در رتبه ی سابق به واقع میرسیدیم و در حالت مطابقت با واقع هم که به واقع رسیدیم پس بدیهی خواهد بود که به واقع دست می یابیم -درست شدن این التفاتات و حالات سه گانه، نشان از دست یابی به محکی و واقع دارد- و همین هم که سه حالت درست میشود میفهمیم که خطا هم داریم.-فتامل-

فرض این است که شک داشتیم و شکمان هم ناشی از این بود که به واقع نرسیدیم:

1) در این صورت دیگر حالت شک برایمان به وجود نمی آمد! حتی حالت سه گانه -یقین به مطابقت و عدم یقین به مطابقت و شک به مطابقت و عدم مطابقت-

2) در این صورت علم با جهل مرکب فرقی نمیکرد. چون جهل مرکب یعنی قطع به مطابقت با واقع داری اما به واقع نرسیده ای، علم هم یعنی یقین به مطابقت با واقع داری و به واقع هم رسیدی

3) در این صورت، همه چی واقعیت خواهد بود. زمانی که در رتبه ی اول، به واقع دست نیابم، در رتبه ی بعدی ، سه حالت نخواهم داشت، یعنی حالت شک که برایمان به وجود نمی آید از طرفی حالت یقین به عدم مطابقت هم به وجود نمی آید چون در حالت اخیر اثبات میشد که در رتبه ی سابق به واقع دست یافتیم بنابراین تنها یک حالت باقی میماند و آن هم یقین به مطابقت با واقع. در حالی که ما بالوجدان می یابیم که هم خطا داریم و هم صحیح. -فتامل-

4) در این صورت صور ادراکی ما با سایر حالات نفسانی تفاوتی پیدا نمی کنند چون منشا تفاوت غیرنمایی صور ادراکی میباشند وقتی محکی را از این صور ادراکی بگیریم خاصیت غیرنمایی را میگیریم در این صورت با سایر حالات نفسانی که غیرنمایی ندارند یکی میشوند درحالی که بالوجدان بین صور ادراکی با حالات نفسانی تفاوت می یابیم.




سیر تفکر فلسفی غرب

 

فهرست:

فلسفه ی اسکولاستیک:

گالیله و کپرنیک( موج شک گرایی اول):

دکارت و راسیونالیستهای عقل گرا :

جان لاک و بارکلی و هابز(شک گرایی دوم): 

هیوم و ادامه ی موج شک گرایی:

خداشناسان دلی(ویلیام جیمز-هانری برکسون):

کانت (عقل گرا):

هگل ( عقل گرایی):

اگوست کنت(موسس مکتب پوزیتویستها):

کگارد(موسس مکتب اگزیستانسیالیست ها - دست راستی شاگردان هگل):

مارکس و انگلس (موسس مکتب مارکسیسم و ماتریالیست دیالکتیک- دست چپی شاگردان هگل):

پوپر و نیچه (از ترکیب مکتب اگزیستانسیالیست و پوزیتویست استفاده کردند.):


ادامه مطلب

سخنرانی آیت الله جاودان

آیت الله جاودان

روضه ی حضرت عباس علیه السلام (شب نهم محرم سال 1396)

«اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَی الاْرْواحِ الَّتی حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّی سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِیَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّی لِزِیارَتِکُمْ اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَ عَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَصْحابِ الْحُسَیْنِ »

دو نفر مانده بودند، همه رفتند، هیچ کس دیگر نیست.

یک نقلش این است که دو تایی به میدان رفتند، دو نفر با هم به میدان رفتند به مقابل لشکری که حالا میخواد بیاد به خیمه ها و غارت کند.

(ببینید اینها همه عرب بودند مردم تا سقیفه مسلمانند، از زمان سقیفه برگشتند عرب شدند! همان خصایص عربی، در خصایص عربی، غارت یکی از راه های کسب است ی برای عرب بد است. عرب ی را بد میداند اما غارت یکی از راههای کسب و کار است)

حالا اینها میخواهند بیایند برای غارت. دو نفری رفتند به میدان، جلوی سی هزار لشکر. این یک نقل است.

 نقل دوم این است که ایشان حضرت اباالفضل آمده خدمت برادر، اجازه بگیرد برای رفتن به میدان. یک بهانه اجازه نمی داد دیگه فقط یک نفر بی اجازه رفت آن هم اجازه گرفت و پرواز کرد، اون علی اکبر بود بقیه باید بیایند اجازه ی کار را بگیرند و التماس کنند.

آقا اجازه بدهید من برم خون برادرانم را -چهار تا برادر- من برم خون برادرانم را انتقام بگیرم! آن شب هم عرض کردم {که حضرت اینگونه نبود} نه! برادرانت را فراموش کن برادرانت را فراموش کن انتقام را فراموش کن تو باید بری یک جایی که »

چیکار کنم پس؟ برو برای این بچه های خردسال اندکی آب بیاور. «فَاطْلُبْ لِهؤُلاءِ الْأَطْفالِ قَلیلًا مِنَ الْماءِ». اندکی آب بیاور.

(مشکی را که برده بود مشک جنگی بود. مشک جنگی مشکی است که مرد جنگجو این را به همراه می برد باهاش میتواند بجنگد. مشک بزرگ باشه که نمی تواند حرکت کند که بار سنگین است آب یک مشک بزرگ نمی گذارد او بجنگد. بنابراین «الْقِرْبَةَ» میگویند اصطلاحا «الْقِرْبَةَ». «الْقِرْبَةَ» مشک جنگی است.)

میتواند اندکی این لبهای خشکیده را اندکی تَر کند.

رفت به مقابل لشکر، 4000 هزار تیرانداز برای حفاظت آن نهر علقمه مامور گذاشتند. چرا؟ چون قبل از این 500 تا گذاشته بودند شب نهم 20 نفر از اصحاب رفتند از آن 500 نفر گذشتند آب آوردند بعد از آن عوض کردند شد 4000 هزار نفر تیرانداز.

4000 هزار تیرانداز اباالفضل را تیر باران کرد. از این تیر باران اباالفضل -فرزند امیرالمومنین است-، دستور جنگی داشتند از پدرشان که در مقابل تیرانداز چیکار بکنید. سرش را انداخته پائین و به تاخت رفت. تیراندازها فرار کردند. ایشان رفت به داخل آب. آب موج میزند تا زیر شکم اسب آب بالا آمده. 3 روز آب نخورده، شاید!

اگر بگیم لح لح میزند برای آب. دست بُرد زیر آب تا کنار لب آورد. آب را به روی آب پرتاب کرد. تو اصلا بر من تشنه حکومتی نداری.

اباالفضلی که آب را به روی آب ریخت با اباالفضلی که یه اندکی یک جرعه از آن آب میخورد، هزار فرسنگ فاصله داشت.

(در داستان طالوت و جالوت، طالوت فرمود که. تشنه بودند سربازان همه تشنه بودند میرسیم به نهری که آن نهر امتحان شماست. هرکس از آن نهر نچشد -ببینید نچشد- او از من است. هرکسی سیراب شود از من نیست)

اباالفضل آب نچشید سرمای آب را هم حس نکرد. آب را پر کرد و آمد حالا تمام همتش این است که آب را به سلامت برساند. وقتی که تمام همتش و تمام فکرش تمام هوشیاری اش بر این است که آب را به سلامت برساند دست به باد رفت

فرمود «وَاللَّهِ إنْ قَطَعْتُمُ یَمینی»، من یک لحظه از امامم از دینم

باز به همان دلیل، کمین کرده بودند، آخه یک جنگجو، یک جنگجوی مثل اباالفضل از کمین غفلت نخواهد کرد. اطرافش را مواظبت میکند اما آب، آب را باید مواظبت کند پس از خودش مواظبت نمی کند، کسی که میخواد از آب مواظبت کند از خودش دست دوم هم پرواز کرد.

حالا یک ناامیدی آمده از چه ناامید است؟ دیگه من نمیتوانم برم همراه برادر به مقابل دشمن، از ناموس خدا محافظت کنم. فرمود که «یا نَفْسُ لا تَخْشَ مِنَ الْکُفَّارِ.» سی هزار دشمن هستند اما خدا هست. تو از آنها هیچ باک نداشته باش.

از میان نخلستان وقتی بیرون آمد شد 4000 تیر انداز و یک هدف. این ترس ندارد. اما مشک آب را چیکار کنم؟! مشک آب را انداخت روی اسب، خودش زین اسب را خالی کرد آمد روی قسمت عقب اسب نشست و خودش را انداخت روی مشک آب. بدن شد سپر. هرچی از این بدن در اختیار تیراندازها بود تیر خورد. شد یک خارپشت. یک تیر هم از کجا توانست عبور کند به مشکِ آب بخورد. حالا دیگه عباس روی اسب نشست. دو مرتبه نشست و اسب دیگه حرکت اسب را حرکت نمی دهد. تا حالا میخواست به سرعت بتازد آب را برساند، آبی دیگه وجود ندارد. بنابراین « بَقِیَ مُتَحَیِّراً ». آخرین پرواز را اباالفضل در این تحیر کرد. دشمن حالا جرأت میکند بیاید جلو. عباس فقط میتواند با پا، دشمن را از خودش دور کند. نیزه دار چی؟!

روضه خوانها میخواندند که بدن را به هم ریختند. تا صاحب عمود آمد جلو. قبلا کوشیده بود تیری که تو چشمش رفته، بگذاره لای دوتا زانوها، این را سفت و سر را با فشار حرکت بدهد که تیر از چشم بیرون بیاد. تیر که از چشم بیرون نیامد. کلاهخود از سر افتاد.

شاید گفته باشد آن وقتی که دست داشتم چرا نیامدی؟ شاید اون گفته باشد اگر تو دست نداری من که دست دارم که.!

دیگه اباالفضل بیچاره شده بود از بیچارگی برادرش را به کمک درخواست کرد.



بررسی روایات اذن و نهی پیامبر در باب نقل و نگارش احادیث



روایات اذن به نقل احادیث


قرائن متعددی در باب نقل شفاهی حدیث در دوره ی پیامبر از حاضران به غائبان وجود دارد به طور مثال خطبه ی پیامبر در حجه الوداع که سنی و شیعه آن را روایت کرده اند که پیامبر فرمود: « نضر الله امرأ سمع مقالتی فوعاها فبلغها من لم یسمعها فرب حامل فقه لیس بفقیه و رب حامل الی من هو افقه» یعنی خداوند شاد و خرم گرداند کسی را که سخنان مرا شنیده آن را به خاطر بسپارد و سپس به کسانی که آن را نشنیده اند ابلاغ کند چه بسا کسانی که حامل فقه بوده اما خود فقیه ( و اهل استنباط) نباشند و چه بسا راویان فقیهی که روایات را به فقیه تر از خود منتقل سازند. شیوه پیامبر این بود که در پایان ایراد سخن تعبیری مثل«الا فلیبلغ الشاهد الغائب» حاضران را به نقل سخنان خود به غائبان، مکلف سازد. بارها پیامبر میفرمود که «حدثوا عنی و لا حرج» البته از دروغ بستن بر خویش نهی میکرد. پیامبر نقل حدیث را به عنوان سنت مستمر در بین مسلمانان مورد تاکید قرار میداد میفرمود:«اللهم ارحم خلفائی قیل: و من خلفاءک؟ قال: الذین یاتون من بعدی یروون احادیثی و یعلمونها الناس»


روایات اذن به نگارش احادیث


قرائن متعددی وجود دارد که اصحاب پیامبر در طول حیات حضرت، به تهیه دفاتری از احادیث پیامبر اقدام کردند که به دستور پیامبر و گاها حرکتی خودجوش از سوی اصحاب بود به طور مثال، پیامبر، پیمانها و معاهدات خود را با سایر قبایل، به صورت اسناد مکتوب تنظیم میکرد. یا اینکه شخصی به نام عبدالله بن عمرو بن عاص احادیث پیامبر را نگارش میکرد که مورد اعتراض سران قریش گرفت که چرا هرچه از پیامبر میشنوی مینویسی؟ در حالی که پیامبر همانند بشر در حالات رضا و خشم، سخنانی را به زبان می آورد! بعد از این، از نوشتن خودداری کرده و نزد پیامبر رفته و با ایشان این مساله را در میان میگذارد که پیامبر به دهان خود اشاره کرد و فرمودند:«بنویس که جز حق از دهان من خارج نمی شود» همین فتوا بود که این شخص بعد از این، کتابی به نام «صحیفه صادقه» مشتمل بر احادیث پیامبر، فراهم آورد. علاوه بر این موارد، روایاتی هست از پیامبر، در پاسخ به سوال از اینکه احادیث را بنویسند، و پیامبر فرمودند:«اکتبوا و لا حرج» یا از عبدالله بن عمر روایت شده که پیامبر فرمودند:«قیدوالعلم»


روایات نهی از نگارش احادیث


وجود روایاتی در جوامع حدیثی سبب شد دانشمندان نتیجه بگیرند که پیامبر در حیات خود موافق نگارش احادیثش نبوده، علت نهی را این دانستند که از گسترده شدن دامنه احکام و مسائل شرعی جلوگیری کند. یا نتیجه گرفتند که لااقل در دوره ای از حیات خود موافقتی با نوشته شدن روایاتش نداشته و حتی به محو مکتوبات حدیثی فرمان داده! علت نهی از نگارش احدیث در ابتدا نزول وحی را هم این دانستند که بیم آن وجود دارد که اقوال و تفسیرهای قرآنی پیامبر با نص آیات خلط شود لذا پس از آنکه اکثر آیات قرآن نازل گردید و حفاظ وحی آیات را به خاطر سپردند و آن بیم اختلاط بین قرآن و حدیث از بین رفت پیامبر به نگارش احادیثش سفارش کرد. به علت اینکه احادیثی که بر نهی از کتابت طولانی است از بیان آن خودداری میکنیم.


شرح نظریات درباب جمع بین روایات اذن و نهی

ادامه مطلب

وجوب نیت در عبادت

در نیت دو چیز معتبر است یکی قصد قربت، یعنی اراده بر قرب از جهت شرف نه از جهت مکان و زمان داشته باشد و دیگری قصد وجه، یعنی مشخص کند واجب یا مستحب است مشخص کند اداء یا قضاء است.
قصد قربت در وجوبش هیچ شبهه ای وجود ندارد البته در عبادات تعبدی که قصد قربت شرط است. قصد وجه هم در جایی معنا دارد که عمل مشترک وجود داشته باشد که صورت و شکل آن به یک نحو باشد لذا ضروری خواهد بود که قصد وجه وجود داشته باشد تا عملی که انجام میدهد معلوم باشد کدام عمل است اما در جایی که عمل مشترک وجود نداشته باشد بلکه اعمال با هم امتیازاتی داشته باشند دیگر نیازی به قصد وجه نخواهد بود.

به طور مثال در ماه رمضان تنها روزه ای که میتوان گرفت، روزه ی ماه رمضان است و روزه ای غیر از آن، مورد نهی واقع شده است، لذا در اینجا قصد وجه معنا ندارد.


 عدم پایداری شعار حسبنا کتاب الله!

پس از قرآن کریم اولین مرجع جهت شناخت احکام و عقاید اسلامی، سنت رسول خدا و احادیث معصومان است. قرائن متعددی در آیات قرآن در این باب است.
1) حجیت روایات پیامبر و امامان.
در آیات قرآن تبعیت از پیامبر شرط محبت به خدا اعلام شده است و اطاعت از پیامبر در کنار اطاعت از خدا به مومنان تکلیف شده است. سوره ی احزاب آیه 36 «و ما کان لمومن و لامومنه اذا قضی الله و رسوله امرا ان ی لهم الخیره من امرهم و من یعص الله و رسوله فقد ضل ضلالا مبینا» در سوره ی نجم آیه 2و3و4«ما ضل صاحبکم و ما غوی و ما ینطق عن الهوی إن هو إلا وحی یوحی»
این آیات علاوه بر اینکه بیانگر عصمت پیامبر اند بر اصالت و جاودانگی سنن و روایات پیامبر هم گواهی میدهند چون اطاعت از پیامبر مطلق آمده. از طرفی اسوه نامیدن پیامبر برای مومنان، بیانگر جاودانگی اسوه بودن پیامبر میباشد.
در رابطه با امامان معصوم هم بعد از اینکه اعتبار اقوال پیامبر اثبات شد از طریق اقوال پیامبر، اعتبار اقوال امامان معصوم هم اثبات میشود. به طور مثال حدیث ثقلین که از نظر شیعه و سنی متواتر و قطعی الصدور است. برای همین علامه طباطبایی در قرآن در اسلام می فرمایند« قرآن به بیان و تفسیر پیغمبر اکرم، و پیغمبر اکرم به بیان و تفسیر اهل بیت خود حجیت میدهد».
 علاوه بر این آیات زیادی هم هست که بر حجیت روایات امامان معصوم، تاکید میکند! سوره ی واقعه آیه 79 «انه لقرآن حکیم فی کتاب مکنون لایمسه الا المطهرون تنزیل من رب العالمیین» در کنار سوره احزاب آیه 33 «انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا»
2) ضرورت رجوع به روایات معصومان.
روایات و سنن نبوی ماهیتی جز تفسیر و تبیین آیات قرآنی ندارد که هر مسلمانی ناچار به آموختن آن است چون:
اولا آیاتی در قرآن وجود دارد که پیامبر را علاوه بر ابلاغ وحی به مردم، موظف به آموزش معانی و مفاهیم آیات کرده به طور مثال سوره قیامت آیه 18 و 19 «فإذا قرأناه فاتبع قرآنه ثم ان علینا بیانه» در کنار سوره نحل آیه 44 «و أنزلنا إلیک الذکر لتبین للناس ما نزل الیهم» و سوره جمعه آیه 2 «هو الذی بعث فی الامیین رسولا منهم یتلوا علیهم آیاته ی و یزکیهم و یعلمهم الکتاب و الحکمه» علاوه بر پیامبر، قاریان قرآن در آن زمان به مثابه ی فقیهان و مفسران علاوه بر قرائت قرآن موظف به آموزش معانی قرآنی بودند به طور مثال ابن هشام در مورد صحابی پیامبر «مصعب بن عمیر» میگوید که دوازده نفر از اهالی مدینه در عقبه اولی با پیامبر بیعت کردند، پیامبر مصعب بن عمیر را با آنان به مدینه اعزام نمود و به او دستور داد تا به اهل مدینه قرآن را بیاموزد و اصول اسلامی را تعلیم داده و در دین فقیه و شناسا کند، مصعب نیز در مدینه به مقرئ شهرت یافت.
ثانیا قرآن در تمامی عرصه ها چه اعتقادی و چه اخلاقی و چه فقهی و تاریخی و سخن گفته به نحو اجمال و اختصار. لذا کار پیامبر تبیین مجملات قرآن است چه با قول و چه با فعل.
از طرفی در باب ضرورت مراجعه به احادیث شیعه باید گفت که امامان معصوم وارثان علوم نبوی اند و روایاتشان انعکاس سنت پیامبر است لذا ماهیتی جز تفسیر کتاب خدا ندارد. شاهد بر این مطلب این است که امامان شاگردانی را تربیت کردند که میتوانستند ریشه ی سخنان امامان را از قرآن سراغ بگیرند. امام باقر خطاب به اصحابش میفرمود «إذا حدثتکم بشئ فاسئلونی عن کتاب الله» یعنی چون در مورد چیزی برای شما سخن گفتم درباره آن چیز از کتاب خدا از من سوال کنید.
نتیجه: بعد از تبیین حجیت و ضرورت روایات میابیم که آنچه در تاریخ مورد توجه عامه مسلمانان و خصوصا فقها و مفسران قرار گرفت جمع آوری و تدوین حدیث برای رفع این نیازها میباشد


 فقاهت فقهی یا فقاهت روایی



فقاهت به دو معنا میباشد معنای اول از فقاهت، آن توان و ملکه ی اجتهادی است که مستقیما از کتاب خدا و عترت، احکام شرعی را استنباط میکند از لوازم این فقاهت، نیازمندی به قوانین اصول است و قابل صدق بر زمانها و مکانهاست و اما معنای دوم از فقاهت، آن علم فقه و مستنبط است که فقیه با توجه به فهم خود به کتاب خدا و عترت رجوع کرده و احکامی را استنباط کرده از لوازم این فقاهت، نیازمندی به تحلیل علمی و منطقی بر مسائل فقهی است که قابل صدق بر همه ی زمانها و مکانها نیست و به نوعی فیلترینگی برای فقاهت اولی میباشد که مضر به حال مجتهد است چون هیچ مجتهدی حق تقلید از مجتهد دیگر را ندارد. آنچه که به عنوان تولید علوم انسانی نامیدند از فقاهت به معنای اول -فقاهت روایی- بر می آید
نکته: آنچه که در صدور انقلاب و ایدئولوژی و سبک زندگی اسلامی به جهان موثر است در این شرایط زمان و مکانی و زیستی، حکمت حکیم نیست بلکه فقاهت روایی فقیه است! چرا که امروزه شرایط جهان طوری است که کاری ندارد جهان بینی صحیح چیست دنبال ایدئولوژی هست که جوابگوی نیازهایش باشد مدلی برای زندگی عاقلانه. ارائه ی چنین مدلی ار متن اسلام از عهده ی حکیم بر نمی آید بلکه از عهده ی فقیه بر می آید. جهانیان زمانی که این مدل موفق را کشف و در زندگی خود پیاده کنند و ببینند که جواب داده است بعد سراغ جهان بینی آن ایدئولوژی میرود که بشناسند و به آن ایمان پیدا کنند لذا در مرحله ی بعد نقش حکیم پررنگ میشود و رسالتی سنگین پیدا میکند



مدعا :
اقتضای نظام عقلا در زمان گذشته، یادگیری علم به حسب تاریخ علم بود و در زمان حاضر، تفکیک فرآیند تعلیم از سیر تطور علم میباشد، که تاثیر آن به حسب زمان بر تدوین کتب علمی، متفاوت است.


توضیحات:


بخش اول: اقتضای نظام عقلا در زمان گذشته، یادگیری علم به حسب تاریخ علم بود.


اولا: در قدیم سیر عقلایی یادگیری علم به حسب سیر تاریخی علم بود . با توجه به این که علوم آنچنان سیر تکاملی طی نکرده بودند و حجیم نشده بودند تسلط بر علم نیازمند تدریج در مسیر علم نبود و سرعت لازم برای کسب علم وجود داشت
ثانیا: در گذشته که اصول فقه در حوزه های علمیه خوانده میشد به دو مرحله بود مرحله ی اول  کتاب «معالم» درس میگرفتند همراه با دو حاشیه مهم بر آن -که جرقه های اصول جدیدند- و سپس کتاب «قوانین». مرحله ی دوم درس گرفتن کتاب «رسائل» و سپس کتاب
«کفایه».


بخش دوم:
اقتضای نظام عقلا در زمان حاضر، تفکیک فرآیند تعلیم از سیر تطور علم میباشد.


اولا:
در زمان حاضر، با توجه به اینکه علوم یک سیر تکاملی طی کردند و به خاطر سن بالای علم و حجم تطورات بالای آن، تسلط بر علم نیازمند تدریج در مسیر علم است از طرفی سن محصل به اندازه ی سن علم نیست لذا محتاج سرعت هم خواهد بود اگر محصل در جهت یادگیری علم به حسب تاریخ علم برآید سن محصل کفاف نمی دهد! نگرانی محصل در این شرایط به مساله ی«چه باید کرد؟» بازمیگردد.
ثانیا: در زمان حاضر که اصول فقه را در حوزه های علمیه میخوانند به دو مرحله است مرحله ی اول درس گرفتن کتاب «الموجز» و سپس کتاب «اصول فقه اثر مرحوم مظفر». مرحله ی دوم درس گرفتن کتاب «رسائل» و کتاب «کفایه». با این حساب نتوانسته از نگرانی محصل امروزی کاسته کند. چون خیلی از آثار علمای معاصر را که صاحب سبک و نظر هستند کار نمی شود از طرفی اگر بخواهند به تقلید از گذشته مراحل یادگیری علم اصول را پیش بگیرند بعد از مدت زیادی تازه به 200 سال پیش علم اصول میرسند در حالی که در دو قرن پیش حجم علم اصول چندین برابر پیش از آن شده است.
ثالثا: جهت رفع نگرانی و ارائه ی راه حل پیش پای محصل باید گفت که مغالطه ای صورت گرفته بین سیر علم با سیر تعلیم. در حالی که سیر تعلیم فرآیندی دیگر دارد. توضیح اینکه:


منطق که علمی آلی بوده به غایت عصمت بخشی به ذهن در قبال خطاهای ذهنی، همانطور که روش کسب معلوم جدید را مشخص کرده -رجوع به معلوم هم جنس و ترکیب صحیح آنها به شکل قیاس برای تبدیل مجهول به معلوم- روش کسب خانوداه ای از معلومات جدید را هم ارائه داده است. در کلِّ منطق هیچگاه از مولفه ای به نام «سیر زمانی» به کار گرفته نشده. مثال از قضیه ای تجربی قریب به حس:
«المریخ المس» موضوع را تصور و سپس محمول را تصور کنیم و موضوع و محمول با هم که مرتبط شوند متحد شوند باید تصور شوند و سپس لوازم آن ارتباط و اتحاد باید تصور شود این چنین منظومه ای شکل میگیرد. (اثبات لوازم، قضیه شرطیه است نه اثبات در خارج. لذا اثبات میکند که اگر این باشد این لوازم را دارد وقتی هم درست شد بعد آن موقع به تعداد لوازم صحیح، برهان بر صحت مطلب دارد و به تعداد لوازم غلط، برهان بر رد و انکار آن شی دارد. -نمی شود یک چیز درست باشد و لوازمش غلط در بیاد-)


بخش سوم:
تاثیر اقتضای نظام عقلا به حسب زمان -گذشته و حاضر- بر تدوین کتب علمی، متفاوت است.


اولا:
بین متن آموزشی تدریسی با متون پژوهشی تحقیقاتی فرق وجود دارد اینها دو دسته مطلب با دو نوع مهندسی مطلب میباشند.
ثانیا: کتاب آموزشی و تدریسی قلیل الحجم به پیوست استاد حی(زنده) است. کتاب پژوهشی و تحقیقاتی کثیر الحجم -تعدد بیان مطلب و همراه با سیر تاریخی مسائل- به پیوست مطالعه فرد است
ثالثا: محصل در زمان حاضر که در صدد رفع نگرانی مذکور در فرایند تعلیم است لازم دارد یک دوره قضایا و مسائل یک علم که مثلا 400 تا مساله میباشد را آموزش ببیند و از استاد حی(زنده) شیوه کار علمی را هم یاد بگیرد سپس وارد متون مطالعاتی و تحقیقاتی بشود که نیازمند استاد نیست بلکه نیازمند مشاور و راهنماست ممکن هم هست که قوت متعلم به قدری باشد که راهنمایی از این کتاب را از کتاب دیگر بگیرد بدون استمداد از استاد حی.

این چنین اقتضایی که نظام عقلا در زمان حاضر برای یادگیری علم دارند بر تدوین کتب علمی تاثیر گذاشته یعنی مثلا 70 سال اخیر علم را متن آموزشی میکنند و گذشته ی بیشتر از 70 سال پیش را متن تحقیقاتی و مطالعاتی میکنند تو خود این 70 سال هم دو سنخ متن وجود دارد.

اما آن تاثیری که اقتضائات نظام عقلا در زمان گذشته بر کتب علمی گذاشته این است که چون محصل در صدد یادگیری علم بر می آمد ناظر به سیر تاریخی علم بود و آنچنان تطوری در علم صورت نگرفته بود با حجم عظیمی مواجه نشده لذا کتب علمی هم مفصل و همراه با سیر تاریخی مسائل و جمع آوری تمامی نظرات و شرح و بسط و نقد و بررسی آنها جهت حفظ میراث گذشته گان برای آیندگان، نوشته میشد طوری که آن کتب از جنبه ی آموزشی برای محصل امروزه خارج شده و به جرگه ی کتب پژوهشی و تحقیقاتی داخل شده اما برای محصل مبتدی در زمان گذشته، بسیار مناسب بوده


مشروح مذاکرات مجلس تدوین قانون اساسی


فهرست اجمالی مطالب جلسه اول


1ـ انتخاب هیأت رئیسه سنی و استقرار در جایگاه

الف) رئیس سنا: حاج آقا حسین خادمی
ب) نائب رئیس سنا: میرزا محمد علی انگجی
ج) دبیر سنا: سید موسی قهد ریحانی
د) منشی سنا: حسن عضدی
ه) منشی سنا: حمیدالله میرمرادزهی

2ـ اعلام رسمیت جلسه و تلاوت آیاتی چند از قرآن مجید
نساء 58 -59
بسم اللّه الرحمن الرحیم
«ان اللّه یأمرکم ان تؤدوا الامانات الی اهلها و اذا حکمتم بین الناس ان تحکموا بالعدل ان اللّه نعما یعظکم به ان اللّه کان سمیعاً بصیرا، یا ایها الذین آمنوا اطعیوااللّه و اطیعوا الرسول و اولی الامرمنکم فان تنازعتم فی شیء فردوه اللّه و رسوله ان کنتم تومنون باللّه و الیوم الاخر ذلک خیرواحسن تأویلا.»
خدا دستور مؤکد به شما می‏دهد که امانت مردم را به آنان برگردانید،و چون بین مردم داوری کنید به‏عدل حکم برانید،که خدا با اندرز خوبی شما را پند می‏دهد چون او در هر لحظه شنوا و بینای کار شمااست(58)
هان ای کسانی که ایمان آورده‏اید خدا را اطاعت کنید،و رسول و کارداران خود را-که خدا ورسول علامت و معیار ولایت آنان را معین کرده-فرمان ببرید،و هر گاه در امری اختلافتان شد برای حل آن به‏خدا و رسول مراجعه کنید،اگر به خدا و روز جزا ایمان دارید این برایتان بهتر،و سرانجامش نیکوتراست(59).

3ـ اجرای سرود «الم نشرح لک صدرک» توسط گروه سرود حسینیه ارشاد.


4ـ قرائت پیام حضرت آیت الله العظمی امام خمینی رهبر انقلاب اسلامی ایران در مورد قانون اساسی توسط حجت الاسلام هاشمی رفسنجانی

اساس مطالب:
مقدمه اول: انگیزه انقلاب و رمز پیروزی اسلام است
مقدمه دوم: ملت در رفراندوم خواستار جمهوری اسلامی شدند
مقدمه سوم: دولتهای اسلامی، دولت ایران را به عنوان جمهوری اسلامی به رسمیت شناختند
نتیجه: قانون اساسی و سایر قوانین بند بندشان در این جهوری باید صددرصد اسلامی باشد. والا تخلف از جمهور آراء ملت است لذا مردود میباشد
نکته: وکالت نمایندگان محدود به حدود جمهوری اسلامی است و رسیدگی قوانین خارج از اسلام، خارج از حدود وکالت نمایندگان است.
نکته: صلاحیت تشخیص موافقت و مخالفت با احکام اسلام منحصرا به عهده ی فقها میباشد و دخالت وکلا در این امر دخالت در تخصص دیگران است! وکلای متخصص در رشته های حقوق و ی و در جهت قوانین مورد استفاده قرار بگیرند و در صورت اختلاف، نظر اکثریت متخصصان معتبر است.
خصوصیات قانون اساسی:
1) حفظ و حمایت حقوق و مصالح تمام قشرهای ملت، دور از تبعیض ناروا
2) پیش بینی نیازها و منافع نسلهای آینده آنگونه که مد نظر شارع مقدس در معارف ابدی اسلام است
3) صراحت و روشنی مفاهیم قانون، به نحوی که امکان تفسیر و تاویل غلط در مسیر هوسهای دیکتاتور و خود پرستان تاریخ در آن نباشد.
4) صلاحیت نمونه و راهنما قرار گرفتن، برای نهضت اسلامی دیگر که با الهام از انقلاب اسلامی ایران درصدد ایجاد جامعه اسلامی بر می آیند.


5ـ بیانات آقای مهندس مهدی بازرگان نخست وزیر دولت موقت جمهوری اسلامی ایران
دولت موقت از طرف امام خمینی ماموریت پیدا کرد مجلسی برای تصویب نهایی قانون اساسی تشکیل دهند. انتخابات برای انتخاب نمایندگان در روز جمعه 29 تیرماه 1358 برگزار شد و 73 نفر برگزیده شدند. طرح قانون اساسی مشتمل بر 12 فصل و 151 اصل، در شورای طرحهای انقلاب تدوین و به تصویب هیأت وزیران و تصحیح و تایید شورای انقلاب رسید و به ضمیمه ی مجموعه نظرات ابراز شده ، به مجلس ارائه شد. و قانون اساسی نظام جمهوری اسلامی ایران به تعبیری قانون اساسی همه مسلمانان و معرف نظام حکومتی اسلام در جهان خواهد بود. در طرح ارائه شده آنچه از اصول آزادی، حق انتقاد، حاکمیت ملی و رأی اکثریت آورده شده نه به تقلید از غرب و نه میراث نظام شاهنشاهی مخلوع است بلکه محتوا منطبق با اصول قرآنی و الهی است.

6ـ بیانات آقای مهندس صباغیان (وزیر کشور)
روح حاکم بر قانون اساسی باید تشکیل جامعه ای از انسانهای آزاد و پویا باشد و موانع تکامل انسانی رفع و استمرار انقلاب اسلامی را تضمین کند و صیرورت نفوس مستعد را به سوی قرب الهی تضمین کند. و منشور همبستگی ملی و وحدت کلمه ملت ایران گردد.

7ـ پایان جلسه به عنوان تنفس

8ـ تشکیل مجدد جلسه و انجام مراسم تحلیف
در این مراسم قسم نامه ای خوانده شد و به امضاء همه ی نمایندگان رسید.
9ـ بیانات چند تن از نمایندگان پیرامون اعتبارنامه ها و آئیننامة داخلی مجلس
مقدم مراغه ای:
پیشنهاد دو مطلب برای رسیدگی به آن داده شد. در اصول پارلمانی دو مطلب وجود دارد. یکی رسیدگی به صلاحیتها و اعتبارنامه ها و تصویب آن است چون اولین هیأت منتخب جمهوری اسلامی است، با اینکه مسئولیت معلوم و رفراندوم روشن و نظر امام اعلام شده. و دوم تصویب آئین نامه است در خود مجلس خبرگان.
دکتر شیبانی:
اولا رسیدگی صلاحیتها توسط نمایندگانی که خودشان صلاحیت ندارند معنا ندارد! البته صلاحیت نمایندگان را هیأت نظارت رسیدگی کرده بود. ثانیا وقت مجلس مهمتر از تدوین آئین نامه داخلی میباشد. مرسوم عمل طبق آئین نامه داخلی است که قبلا نوشته شده.
منتظری:
اولا صلاحیت را ملت تشخیص داده اند ثانیا معنا ندارد ما منتخب ملت باشیم و در جای دیگری برای کار ما آئین نامه تنظیم شود! اعتباری نخواهد داشت به اصطلاح فقهی معامله فضولی است که احتیاج به امضای نمایندگان دارد برای حجت شدن.
پیشنهادی هم برای آئین نامه داخلی ارائه کردیم.
ای:
صلاحیت مجلس دو باب است یکی استقلال نظر و دیگری صلاحیت تام برای قبول یا رد هر چیزی که صورت قانونی دارد
نظر امام به استقلال و اصالت مجلس و نظر رئیس دولت و وزیر کشور نسبت به صلاحیت مجلس، تاییدی بر صلاحیت نمایندگان است.
در مورد آئین نامه ها هم از طرفی نمایندگان منتحب مردم اند و از طرفی دولت اصل بین المللی تفکیک قوا را قبول دارند -همانطور که مانع از دخالت در قوه ی مجریه میشوند نباید با این نظامنامه و پیش نویس قانون اساسی در کار نمایندگان مجلس دخالت کنند- پس به پیشنهاد آقای منتظری نسبت به آیین نامه داخلی توجه شود و به رای گذاشته شود. و خطاب به دکتر شیبانی که بررسی آئین نامه داخلی امری زائد و تشریفانی نیست چون موثر در سرنوشت قانون و ملت و اسلام است
بهشتی:
اولا در طرح مطلب به حداقل صحبت اکتفا کنیم و موقع طرح مطلبی از طرح مطلب جدید خودداری کنید مثل مساله ی متن که آقای منتظری و ای فرمودند.
ثانیا تصویب اعتبار نامه سنت پارلمانی صحیح است اما باید ضرورت آن را لحاظ کرد با توجه به اینکه زمان کوتاه است و این سنت مستحب میباشد چون دولت تایید کننده ی اعتبار نامه ها هست.
ثالثا آئین نامه داخلی تا اینجا که جلسه برگزار شود لازم بود-که این مجلس نمی توانست آن را تصویب کند- که دولت و شورای انفلاب تصویب کرد البته از این به بعد به رأی نمایندگان بستگی دارد
رابعا پیشنهاد بنده این است که هیات رئیسه دائمی انتخاب شود طبق سنت یک موافق و یک مخالف و بعد با رای گیری 5 نفر را برای کمیسیون رسیدگی به آئین نامه داخلی تعیین شود سپس در جلسه کمیسیونی آیین نامه رسیدگی شود و فردا در جلسه مطرح شود. 
مکارم شیرازی:
اولا دعوت به اخلاق و تفاهم و متاثر شدن از خشونتی که در آغاز مجلس صورت گرفت
ثانیا با هیچ منطقی و آزادی مجلس، تحمیل آیین نامه داخلی به نمایندگان جور در نمی آید. پس تنظیم و تدوین آن در مجلس باید صورت بگیرد.
ثالثا در همین فرصت تنفس میتوانید آیین نامه را ارائه بدهید بررسی اش کنیم
مهندس سحابی:
اولا اولین کار مجلس تعیین هیئت رئیسه و بعد وارد متن کار مجلس که شامل صحبتهای منتظری و ای است
ثانیا پیشنهادم کفایت مذاکرات است
ثالثا آئین نامه فعلی از طریق نهادهای قانونی و مشروع یعنی دولت و شورای انقلاب تهیه شده. لذا همین رسمیت دارد.
خادمی:
پیشنهاد کفایت مذاکرات به رای گذاشته شد و اکثریت موافق بودند.
مقدم مراغه ای:
پیشنهاد تنفس داده شد

10ـ اعلام پایان جلسه
آقای مهندس بازرگان (نخست وزیر) به اتفاق آقایان وزراء، سفراء، خبرنگاران داخلی و خارجی و تماشاچیان در جلسه حضور داشتند.

دبیرخانه مجلس بررسی نهائی قانون اساسی


تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

علی فدایی تهرانی khaterate behtarin eshghe zendegim دستگاه سانتریفیوژ آزمایشگاهی سایت جامع داناکده Heidi نواندیشان پاسارگاد naz-web .